کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوگند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوگند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) so[w]gand قسم و عهد. Δ در اوستا، سئوکنته به معنی گوگرد است و سوگند خوردن یعنی خوردن گوگرد که نوعی آزمایش برای تشخیص گناهکار یا بیگناه بوده که در قدیم مقداری آب آمیخته به گوگرد به متهم میخورانیدند و از تٲثیر آن گناهکار بودن یا بیگناهی ا...
-
واژههای مشابه
-
سوگند خوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] so[w]gandxār آنکه به خدا، قرآن، پیغمبر، یکی از امامان، یا شخص دیگر قسم یاد کند؛ کسی که سوگند بخورد.
-
هم سوگند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) hamso[w]gand کسی که با دیگری عهدوپیمان بسته و سوگند خورده باشد؛ همقسم.
-
جستوجو در متن
-
هم قسم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] hamqasam کسی که با دیگری عهدوپیمان بسته و سوگند خورده؛ همسوگند.
-
استحلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estehlāf سوگند دادن.
-
تحلیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahlif سوگند دادن.
-
قسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اقسام] qasam سوگند.〈 قسم خوردن: (مصدر لازم) قسم یاد کردن؛ سوگند خوردن.〈 قسم دادن: (مصدر متعدی) کسی را سوگند دادن.
-
حلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] helf ۱. سوگند خوردن؛ قسم خوردن.۲. (اسم) سوگند؛ قسم.
-
مقاسمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مقاسَمَة] ‹مقاسمت› [قدیمی] moqāseme ۱. چیزی را با هم قسمت کردن و هر کدام بهرۀ خود را بردن.۲. سوگند یاد کردن برای کسی؛ کسی را سوگند دادن.
-
محالف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mohālef همسوگند؛ همعهد؛ همپیمان.
-
حلیف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] halif همعهد؛ همپیمان؛ همسوگند.
-
غموس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qomus هرچیز دروغین، بهویژه سوگند.
-
معاهد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mo'āhed همعهد؛ همپیمان؛ همسوگند.