کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوراخ سوراخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شاخسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شاخساره، شخسار، شاخسر› šāxsār ۱. قسمت بالای درخت که پرشاخوبال باشد.۲. شاخۀ درخت: ◻︎ عشق در عالم نبودی گر نبودی روی زیبا / گر نه گل بودی نخواندی بلبلی بر شاخساری. (سعدی۲: ۵۷۴).۳. قطعۀ آهن یا فولاد سوراخسوراخ که زرگر مفتول طلا یا نقره را از س...
-
چشمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) češme ۱. (زمینشناسی) محل خارج شدن طبیعی آب از زمین: ◻︎ هر کجا چشمهای بُوَد شیرین / مردم و مرغ و مور گرد آیند (سعدی: ۶۸).۲. [مجاز] نمونه: یک چشمه از دیوانهبازیهای برادرم را دیدی.۳. سوراخ ریز: چشمهٴ سوزن.۴. منبع.۵. مبدٲ و اصل چیزی.۶. [مجاز] خو...
-
انجیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انجیر› [قدیمی] 'anjire ۱. سوراخ.۲. سوراخ معقد.
-
ثقب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] saqb ۱. سوراخ کردن.۲. (اسم) سوراخ؛ رخنه.
-
سولاخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sulāx = سوراخ
-
دایره زنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (موسیقی) dāyerezangi دایرهای که در چنبر آن چند سوراخ کرده و در هر سوراخ دو سنج کوچک قرار داده باشند.
-
بیلیارد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: billiard] bil[i]yārd نوعی بازی گوی و چوگان که روی میزی بزرگ با روکش ماهوت، داری چهار سوراخ در چهار گوشه و دو سوراخ در دو طرف انجام میشود و بازیکن باید گویها را با چوگان در سوراخ بیندازد.
-
انجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انجیره› [قدیمی] 'anjir سوراخ.
-
تثقیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasqib سوراخ کردن.
-
سفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: suft] [قدیمی] soft ۱. (زیستشناسی) شانۀ انسان یا حیوان؛ دوش؛ کتف: ◻︎ سفته بر «سفت» شیر و گور نشست / سفت و از هردو «سفت» بیرون جست (نظامی۴: ۵۷۲).۲. سوراخ؛ رخنه؛ سوراخ کوچک، مانند سوراخ سوزن.
-
انجیردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] 'anjirdan سوراخ کردن؛ سُفتن.
-
سم الخیاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] sammolxiyāt سوراخ سوزن.
-
سنبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] sombidan سفتن؛ سوراخ کردن.
-
منخرین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منخرَین، تثنیة منخر] me(a)nxareyn دو سوراخ بینی.
-
گردبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) gerdbor آلتی که نجار با آن چوب را سوراخ میکند.