کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سوراخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سوراخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سولاخ› surāx روزنه؛ رخنه.
-
جستوجو در متن
-
مثقوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] masqub سوراخشده؛ سوراخدار.
-
انجیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انجیر› [قدیمی] 'anjire ۱. سوراخ.۲. سوراخ معقد.
-
خلل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: خِلل، جمعِ خِلَّة] xolal سوراخها.〈 خللوفُرَج: سوراخها و گشادگیها.
-
مشبک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mošabbak شبکهدار؛ مانند پنجره؛ سوراخسوراخ.
-
ثقب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] saqb ۱. سوراخ کردن.۲. (اسم) سوراخ؛ رخنه.
-
پنجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ پنجره] [قدیمی] panjar ۱. هرچیز مشبک و سوراخسوراخ.۲. قفس.
-
دایره زنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (موسیقی) dāyerezangi دایرهای که در چنبر آن چند سوراخ کرده و در هر سوراخ دو سنج کوچک قرار داده باشند.
-
انجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انجیره› [قدیمی] 'anjir سوراخ.
-
سنبیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] sombide سوراخشده.
-
سولاخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sulāx = سوراخ
-
تثقیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasqib سوراخ کردن.
-
پولادسنب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] pulādsomb آنچه پولاد را بسنبد و سوراخ کند؛ سوراخکنندۀ پولاد: نیزۀ پولادسنب.
-
پلخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] palaxte ظرف سوراخسوراخ یا سبد که پنیر را در آن بگذارند تا آبش برود.