کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سود و سرمایه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کربنات سود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carbonate de soude] (شیمی) karbonātsud نمک قلیا؛ جوهر قلیا.
-
جستوجو در متن
-
ربح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] rebh ۱. نزول؛ بهره.۲. [قدیمی] نفع؛ سود.〈 ربح قانونی: بهرهای که از نرخ قانونی تجاوز نکند.〈 ربح مرکب: هرگاه بهره در آخر مدت معین داده نشود آن را بر اصل سرمایه میافزایند و مجموع را از آغاز مدت جدید سرمایه قرار میدهند.
-
سرمایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sarmāye ۱. (اقتصاد) پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند.۲. (اقتصاد) پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود.۳. دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد.۴. [مجاز] اصل و مایۀ چیزی.
-
فرع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: فروع] far' ۱. [مقابلِ اصل] آنچه بخشی از چیز دیگر است.۲. [مقابلِ اصل] [قدیمی] شاخه؛ شاخ درخت.۳. [قدیمی] نتیجه؛ محصول: ◻︎ مروت زمین است و سرمایه زرع / بده کاصل خالی نماند ز فرع (سعدی۱: ۱۵۱).۴. [قدیمی] سود.