کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سه غرفه ٔ دماغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سه ارکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی، مجاز] se'arkān = موالید 〈 موالید ثلاثه
-
سه بعدی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) [فارسی. عربی] (ریاضی) sebo'di طول، عرض، و عمق؛ سهدوری؛ ابعاد ثلاثه.
-
سه پایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sepāye هر چیز سهشاخه که هر سه شاخۀ آن مانند سه پا بر روی زمین قرار بگیرد و چیزی بالای آن بگذارند.
-
سه پخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) sepoxt سه مرتبه پخته شده.
-
سه تار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ستاره، ستار، سهتا، سهتو، سهتوی› (موسیقی) setār یکی از آلات موسیقی شبیه تار که کاسۀ آن کوچکتر از کاسۀ تار است و با ناخن سبابۀ نواخته میشود. این ساز در قدیم دارای سه سیم بوده، اما امروزه چهار سیم دارد؛ سهرود.
-
سه تو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سهتوی› [قدیمی] setu ۱. (موسیقی) = سهتار۲. (صفت) ‹ستو› مسکوک مسی که روی آن آبطلا یا نقره داده باشند؛ پول قلب.
-
سه چرخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sečarxe وسیلۀ نقلیه که سه چرخ داشته باشد، چه با نیروی موتور حرکت کند و چه با نیروی پا یا دست.
-
سه خوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی، مجاز] sexān مسیحی، که قائل به سه اقنومِ اب، ابن، و روحالقدس باشد.
-
سه یک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) seyek ۱. یکسوم چیزی؛ ثلث.۲. (اسم) [قدیمی] در بازی نرد، هنگامی که هر سه طاس با یک خال بنشینند. Δ در قدیم تختهنرد را با سه طاس بازی میکردند: ◻︎ گر شاه سهشش خواست سهیک زخم افتاد / تا ظن نبری که کعبتین داد نداد (ازرقی: ۹۹).
-
سه یکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] seyeki = سیکی
-
سه دوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (ریاضی) seduri = سهبعدی
-
سه رود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] serud = سهتار
-
سه سنبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی] (زیستشناسی) [قدیمی] sesombol = سیسنبر
-
سه شش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sešeš در بازی نرد، هنگامی که هر سه طاس با شش خال بنشینند. Δ در قدیم تختهنرد را با سه طاس بازی میکردند: ◻︎ گر شاه سهشش خواست سهیک زخم افتاد / تا ظن نبری که کعبتین داد نداد (ازرقی: ۹۹).
-
سه شنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. مٲخوذ از عبری] sešambe روز چهارم از هفته؛ ناف هفته.