کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سن بلوغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
هم سن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] hamsen دو تن که به یک اندازه عمر کرده باشند؛ همسال.
-
جستوجو در متن
-
نابالغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] nābāleq پسر یا دختری که به بلوغ شرعی نرسیده. Δ سن بلوغ شرعی برای پسر پانزدهسالگی و برای دختر نهسالگی است.
-
خانم کوچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] xānomkučak دختری که هنوز به سن بلوغ نرسیده؛ خانمکوچولو.
-
وصیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] vasif غلامی که هنوز به سن بلوغ نرسیده؛ خدمتکار؛ پسر نابالغ.
-
بلوغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر، اسم) [عربی] boluq ۱. مرحلهای که موجود زنده به حد رشد کامل میرسد.Δ در اسلام سن بلوغ دختر پایان نُه سال قمری و برای پسر پایان چهارده سال قمری است.۲. (اسم مصدر) [قدیمی] رسیدن.
-
شباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] šabāb ۱. جوان شدن.۲. جوانی؛ از سن بلوغ تا سیسالگی.۳. (اسم) اول هرچیز.
-
کبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kebar ۱. بزرگی؛ بزرگسالی.۲. (اسم) [مقابلِ صِغَر] (فقه) سن بلوغ که در دختران نهسالگی و در پسران پانزدهسالگی است.〈 کبرِ سن: سالخوردگی.
-
المام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'elmām ۱. مرتکب گناهان کوچک شدن.۲. فرود آمدن امر به کسی.۳. نزدیک شدن کودک به سن بلوغ.۴. (ادبی) معنی یا مضمونی را از شعر کسی گرفتن و با عبارت دیگر بیان کردن.
-
دم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dam ۱. نفَس.۲. (بن مضارعِ دمیدن) = دمیدن۳. هوا.۴. (زیستشناسی) هوایی که در حال تنفس از بینی و دهان به ریه داخل میشود.۵. بخار.۶. هوای خفه؛ هوای سنگین که قابل تنفس نباشد: این مستراح دم دارد.۷. آه.۸. بانگ و آواز.۹. [مجاز] لحظه؛ هنگام؛ وقت.۱۰. لب ...
-
آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: āp] ‹آو، او› 'āb ۱. (شیمی) مادهای مایع، بیطعم، بیبو، و مرکب از اکسیژن و هیدروژن با فرمول شیمیایی H۲O که در طبیعت به مقدار زیاد موجود است و سه ربع روی زمین را فراگرفته. در صد درجۀ سانتیگراد جوش میآید و در صفر درجۀ سانتیگراد من...