کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سمبه› sombe میلهای فلزی که برای پرکردن تفنگهای سرپر، پاک کردن لولۀ تفنگ و سوراخ کردن چیزی به کار میرود.
-
واژههای مشابه
-
زمین سنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) za(e)minsombe = آبدزدک
-
درخت سنبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] deraxtsombe = دارکوب
-
جستوجو در متن
-
سمبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sombe = سنبه
-
کبیتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) koba(e)ytak وسیلهای که با آن سنگ آسیا را تیز میکنند؛ سنبه.
-
دارکوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دراکو، دارتوک› (زیستشناسی) dārkub پرندهای کوچک با پرهای سیاه، سفید، زرد، و سبز که با پنجههای خود به تنه و شاخههای درخت میچسبد و حشرات را با منقار از زیر پوست درخت بیرون میآورد و میخورد؛ داربر؛ دارشکنک؛ دارسنب؛ درختسنبه.
-
آبدزدک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābdozdak ۱. (زیستشناسی) حشرهای قهوهایرنگ با بالهای کوچک و پاهای تیز که بهوسیلۀ آن سوراخهایی در زیرزمین حفر میکند و به ریشۀ گیاهان آسیب میرساند. شبها بیرون میآید و خوراکش حشرات ریز و کرمهای زیر خاک است؛ خاکسنبه؛ زمینسنبه.۲. (...