کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سنب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سنب
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ سنبیدن) [قدیمی] somb ۱. = سنبیدن۲. سنبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آهنسنب، پولادسنب.۳. (اسم) سوراخ.۴. (اسم) آغل زیرزمینی.۵. (اسم) = سُم
-
واژههای مشابه
-
کوه سنب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kuhsomb کوهسنبنده؛ سوراخکنندۀ کوه.
-
خاره سنب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xāresomb چیزی که میتواند سنگ خاره را سوراخ کند.
-
جستوجو در متن
-
حافر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hāfer ۱. گودکننده؛ کَنندۀ زمین.۲. (اسم) [جمع: حَوافِر] سم؛ سنب؛ سم ستور.
-
سمج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سمچ، سمچه، سمجه› somj ۱. سرداب.۲. نقب؛ راه زیرزمینی.۳. زندان زیرزمینی: ◻︎ در سمجی چون توانم آرمیدن / کز تنگی آن نمیتوان خسبیدن (مسعودسعد: ۵۹۷).۶. آغل گوسفند در کوه یا زیر زمین؛ سنب.