کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سموم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سموم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سَمائِم] [قدیمی] samum باد گرم و خفقانآور که در فصل بهار و تابستان در صحراهای افریقا و بیابانهای عربستان میوزد؛ باد گرم؛ باد زهرآگین.
-
سموم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی جمعِ سَمّ و سُمّ] somum = سَم
-
جستوجو در متن
-
آنتی توکسین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: antitoxine] (پزشکی) 'āntitoksin مادهای که گلبولهای سفید برای دفاع از بدن در مقابل سموم و میکروبها ترشح میکند؛ ضد سم؛ ضد زهر؛ پادزهر.
-
سم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سمّ] sam[m] ۱. [جمع: سُمُوم] هر نوع مادۀ شیمیایی که موجب آسیب یا هلاک جاندار شود؛ زهر.۲. [عامیانه، مجاز] هر چیز زیانبار: سیگار برای تو سم است.۳. [جمع: سِمام و سُموم] [قدیمی] سوراخ، مانند سوراخ سوزن.〈 سمّ زعاف: [قدیمی] زهر کشنده که ا...
-
اشنان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شنان، اشنه، اشنون، اشنوم، اشنیان› (زیستشناسی) 'o(e)šnān گیاهی از خانوادۀ اسفناج با شاخههای باریک، برگهای ریز، و طعم شور که معمولاً در شورهزارها میروید؛ چوبک اشنان؛ اشنان قلیا؛ آذربو؛ آذربویه؛ غاسول؛ خَرند؛ خلخان: ◻︎ اشنانش برنکرده سر...
-
جدوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: زدوار] ‹ژدوار› (زیستشناسی) [قدیمی] jadvār ریشۀ گیاهی به شکل صنوبر، گرهدار، به ضخامت انگشت، سیاهرنگ با میانۀ بنفش و طعم تلخ که بیشتر در کوههای تبت و هند و در بعضی نواحی خراسان میروید و در طب قدیم برای دفع هرگونه سم به...
-
باد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vāt] bād ۱. (هواشناسی) هوای متحرک؛ حرکت شدید یا ضعیف هوا که در اثر اختلاف درجۀ حرارت و به هم خوردن تساوی وزن مخصوص در نقاط مختلف کرۀ زمین به وجود میآید.۲. ‹واد› ورم، آماس، و برآمدگی در بدن یا چیز دیگر.۳. [مجاز] غرور؛ نخوت؛ خودبینی.&la...