کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سمعة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سمعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سمعَة] [قدیمی] som'e ۱. انجام دادن کار نیکو تا شخص نام خود را در افواه بیندازد و به نیکوکاری مشهور شود؛ ریاکاری.۲. (اسم) [مجاز] شهرت؛ نیکنامی؛ آوازۀ نیک.
-
واژههای همآوا
-
سمات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سمة] [قدیمی] semāt = سِمَت
-
سمات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سماة، جمعِ سامی] [قدیمی] somāt = سامی٢
-
سماط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سُمُط] [قدیمی] semāt ۱. آنچه بر زمین بگسترانند و بر روی آن طعام بگذارند؛ بساط؛ سفره؛ خوان.۲. صف؛ رده؛ رسته.