کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرمه، سرمک، سرمج› (زیستشناسی) [قدیمی] salme گیاهی بیابانی و خودرو، دارای ساقۀ کوتاه و برگهای بیضیشکل مانند اسفناج که در پختن بورانی و آش به کار میرود؛ اسفناج رومی.
-
واژههای همآوا
-
ثلمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ثلمَة] [قدیمی] solme ۱. رخنه؛ سوراخ؛ تَرَک.۲. [مجاز] خلل.
-
جستوجو در متن
-
سرمج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sarmaj = سلمه
-
سرمق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معربِ، مٲخوذ از فارسی: سرمک] (زیستشناسی) [قدیمی] sarmaq = سلمه
-
سرمک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] sarmak = سلمه
-
قطف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) [قدیمی] qataf ۱. سلمه؛ گیاهی بیابانی که آن را مانند اسفناج در پختن بعضی از خوراکها به کار میبرند.۲. نوعی درخت کوهی که دارای چوب سخت است.