کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلسلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سلسله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سلسلَة، جمع: سَلاسِل] selsele ۱. حلقههای فلزی بههمپیوسته؛ زنجیر.۲. [مجاز] پادشاهانی از یک خاندان که یکی پس از دیگری پادشاهی کنند: سلسلهٴ هخامنشی، سلسلهٴ اشکانی، سلسلهٴ ساسانی.۳. (تصوف) هریک از فرقههای صوفیه که انتساب به یکی از مشایخ ...
-
سلسله جنبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [مجاز] selselejombān کسی که گروهی را به طریقی تحریک و رهبری کند؛ باعث؛ محرک؛ سلسلهجنباننده.
-
جستوجو در متن
-
سلاسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سلسله] [قدیمی] salāsel = سلسله
-
ارگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: erg] (فیزیک) 'erg واحد اندازهگیری انرژی در سلسلۀ C.G.S.
-
قادریه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به قادر) [عربی: قادریَّة] qāderiy[y]e سلسلهای از صوفیه؛ منسوب به عبدالقادر گیلانی.
-
نقش بندیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی. عربی] (تصوف) naqšbandiy[y]e سلسلهای از صوفیه منسوب به شیخبهاءالدین نقشبند.
-
زنجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: zanĵir] zanjir حلقههای فلزی ریز یا درشت بههمپیوسته شبیه رشته یا طناب؛ سلسله.
-
پیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pièze] (فیزیک) piz واحد اندازهگیری فشار در سلسلۀ ام.تی.اس. (MTS) که معادل ۱۰۰۰۰ باری است.
-
بندنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bandande کسی که چیزی را میبندد: ◻︎ گفت که دیوانه نهای، لایق این خانه نهای / رفتم و دیوانه شدم سلسلهبندنده شدم (مولوی۲: ۵۴۰).
-
چشتیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čaštiy[y]e سلسلهای از صوفیان هند منسوب به خواجه ابواحمد چشتی (از مردم چشت، قریهای در نزدیکی هرات) که در قرن چهارم هجری میزیسته.
-
جنبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) jombān ۱. در حال جنبیدن؛ جنبنده: منارجنبان.۲. (بن مضارعِ جنباندن) =جنباندن۳. جنباننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): سلسلهجنبان.
-
دین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dyne] (فیزیک) din واحد اندازهگیری انرژی در سلسلۀ C.G.S برابر با نیرویی که به جسمی که جرمش یک گرم باشد شتابی برابر یک سانتیمتر میدهد.
-
پارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pārt قومی باستانی و چادرنشین که در حدود خراسان کنونی تا سلسلۀ البرز و دریای خزر بهسر میبردند و بر ضد سلوکیها قیام کرده و دولت اشکانی را تشکیل دادند.
-
هخامنشی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به هخامنش، سردودمان هخامنشی و جد اعلای کورش و داریوش) haxāmaneši ۱. از خاندان هخامنش: پادشاه هخامنشی.۲. مربوط به سلسلۀ هخامنشی: سربازان هخامنشی.