کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] salb ۱. ربودن.۲. کندن و جدا کردن چیزی از چیز دیگر.۳. [مقابلِ ایجاب] (فلسفه) مترادف با نفی.〈 سلب و ایجاب: (ادبی) در بدیع، وقتی شاعر در شعر خود موضوعی را از جهتی نفی و از جهتی اثبات کند. مثل این شعر: مرا به شام جدایی به تیغ هجر م...
-
سلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] salab رخت؛ سلاح.
-
واژههای مشابه
-
آهن سلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] 'āhansalab کسی که جوشن یا خفتان فولادی پوشیده باشد: ◻︎ جایی که برکشند مصاف از بر مصاف / وآهنسلب شوند یلان از پس یلان (فرخی: ۳۳۰).
-
پیروزه سلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] piruzesalab دارای جوشن یا جامۀ پیروزهرنگ.
-
واژههای همآوا
-
صلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] salb ۱. مصلوب کردن؛ به دار آویختن؛ به دار زدن؛ کسی را بر دار کشیدن.۲. درآوردن چربی و مغز استخوان.۳. بریان کردن گوشت.
-
صلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: اَصلاب] solb ۱. شدید؛ قوی؛ سخت؛ درشت.۲. (اسم) استخوان پشت؛ تیرۀ پشت؛ کمر.۳. (اسم) [مجاز] نسل و اولاد.
-
جستوجو در متن
-
مسلوب الاختیار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] maslubol'extiyār آنکه اختیار را از او سلب کرده باشند.
-
سالب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: سُلاّب] [قدیمی] sāleb ۱. سلبکننده؛ رباینده.۲. برهنهکننده یا پوستکنندۀ چیزی.
-
ایجاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ نفی یا سلب] 'ijāb ۱. اقتضا کردن.۲. (حقوق) لازم کردن بیع.۳. پذیرفتن.۴. [مقابلِ سلب] (منطق) حکم به ثبوت محمول برای موضوع.
-
صاحب تصرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sāhebtasarrof ۱. آنکه در امری حق تصرف دارد؛ مالک؛ متصرف.۲. (تصوف) مرشد و پیری که در احوال مرید تصرف کند و حالت تازهای به او دهد یا حالتی را از او سلب کند.
-
پارلمانتاریسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: parlementarisme] (سیاسی) pārlemāntārism سیستم حکومتی که در آن قوۀ مجریه با رٲی اکثریت نمایندگان پارلمان انتخاب میشوند و هرگاه که پارلمان از هیئت دولت سلب اعتماد کند نخستوزیر باید استعفا کند.
-
غیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غَیر] qeyr ۱. [جمع: اغیار] دیگر.۲. کس دیگر؛ بیگانه.۳. ادات سلب؛ نا (در ترکیب با کلمۀ دیگر): غیرارادی، غیرجایز، غیرخالص، غیررسمی، غیرطبیعی، غیرعادی، غیرعمد، غیرلازم، غیرمٲ کول، غیرمتعظ، غیرمسئول، غیرملفوظ، غیرممکن.〈 غیرِ: (حرف اضافه)...