کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سلام و کلام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پدرزن سلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] pedarzansalām دیدار داماد از پدر زنش در روز بعد از شب زفاف.
-
پیش سلام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] pišsalām کسی که از روی تواضع یا خوشخویی در سلام گفتن پیشی کند.
-
سلام علیک
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: سلامٌعلَیک] salām[on]'aleyk درود بر تو.
-
سلام علیکم
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: سلامٌعلَیکم] salām[o(on)]'aleykom درود بر شما.
-
جستوجو در متن
-
زبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: uzvān] ‹زفان، زوان› zabān ۱. (زیستشناسی) عضو گوشتی و متحرک در دهان انسان و حیوان که با آن مزۀ غذاها چشیده میشود و به جویدن غذا و بلع آن کمک میکند و انسان بهوسیلۀ آن حرف میزند.۲. [مجاز] لهجه و طرز تکلم و گفتار هر قوم و ملت.〈 زب...