کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سفره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سفرَة] sofre ۱. تکهای مربع یا مستطیل از جنس پارچه یا پلاستیک که روی میز یا زمین میگسترانند و خوردنیها را در آن میچینند؛ خوان.۲. توشهدان مسافر.۳. [قدیمی] طعام و توشه.〈 سفرهٴ رنگین: [مجاز] سفرهای که بر آن غذاهای گوناگون باشد.
-
واژههای مشابه
-
سفره خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] sofrexāne اتاق غذاخوری.
-
سفره ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (زیستشناسی) sofremāhi هریک از انواع ماهیهای پهن؛ ماهی اژدر؛ ماهی برقی.
-
هم سفره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] hamsofre دو یا چند تن که بر سر یک سفره غذا بخورند.
-
جستوجو در متن
-
هم نواله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] hamnavāle دو یا چندتن که بر سر یک سفره با هم طعام بخورند؛ همسفره؛ همخوان.
-
فراخ کندوری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāxkanduri ۱. آنکه سفرۀ گسترده برای مهمانان دارد؛ فراخسفره.۲. [مجاز] سخی؛ جوانمرد.
-
خوان پایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خوانبایه› [قدیمی] xānpāye ۱. سفره.۲. میز غذاخوری.۳. دستار خوان؛ دستمال سفره.
-
خوان سالار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سالارخوان، خوانسار› xānsālār ۱. سرپرست سفرهخانه؛ رئیس آشپزخانه.۲. آشپز سفرهخانه.
-
شیلان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مغولی] šilān ۱. سفرۀ طعام.۲. سفرۀ بزرگی که انواع خوراکها برآن چیده میشود.〈 شیلان کشیدن: (مصدر لازم) گستردن سفرۀ طعام.
-
کندوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کندوری› kandure سفرۀ چرمی بزرگ.
-
دستارخوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dastārxān ۱. سفره؛ سفرۀ بزرگ.۲. دستمال سر سفره.۳. نواله؛ دستخوان: ◻︎ به من داد ازاین گونه دستارخوان / که بر من جهانآفرین را بخوان (فردوسی: ۳/۳۷۵).
-
باورچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. ترکی] [قدیمی] bāvarči آشپز؛ طباخ؛ سفرهدار؛ خوالیگر؛ چاشنیگیر.
-
کاسه نبات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی. عربی] kāsenabāt نباتی به شکل کاسه برای گذاشتن بر سفرۀ عقد یا هدیه دادن.