کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفارش دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ارد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از فرانسوی: ordre] 'ord = 〈 ارد دادن〈 ارد دادن: (مصدر لازم) [عامیانه]۱. دستور دادن؛ امر کردن؛ فرمان دادن.۲. سفارش غذا دادن.
-
سپردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹اسپردن، سپاردن› sepordan ۱. چیزی را برای نگهداری به کسی دادن.۲. تسلیم کردن؛ تحویل دادن؛ واگذاشتن.۳. سفارش کردن.
-
تواصی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tavāsi ۱. به یکدیگر اندرز دادن و سفارش کردن.۲. به هم وصیت کردن.
-
توصیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوصیَة] to[w]siye ۱. اندرز دادن.۲. سفارش کردن.۳. [قدیمی] وصیت کردن.
-
دادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: dātan] dādan ۱. [مقابلِ گرفتن] چیزی به دست کسی سپردن.۲. با دست خود چیزی در دست کسی گذاشتن.۳. بخشیدن.۴. سفارش کردن.۵. ثمر کردن درخت.
-
ایصا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ایصاء] [قدیمی] 'isā ۱. وصیت کردن.۲. وصی گردانیدن.۳. اندرز دادن.۴. سفارش کردن.