کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سفارتخانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سفارتخانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (سیاسی) sefāratxāne خانهای که سفیر و کارمندانش در آنجا به امور سیاسی مربوط به خود اشتغال دارند؛ جای سفیر.
-
جستوجو در متن
-
آتاشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: attaché] ‹اتاشه› (سیاسی) [منسوخ] 'ātāše کارمند وابستۀ سفارتخانه که دارای مٲموریت مخصوص باشد؛ وابسته.
-
کاردار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kārdār ١. (سیاسی) مٲمور سیاسی که در سفارتخانه پس از سفیر کارهای سفارتخانه را اداره میکند.٢. [قدیمی] وزیر.٣. [قدیمی] حاکم.۴. [قدیمی] کارمند دولت.
-
هیئت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هَیئة، جمع: هَیئات] ha(e)y'at ۱. کیفیت، شکل، و صورت چیزی؛ حال؛ شکل؛ صورت.۲. عده و دستهای از مردم.۳. (نجوم) علمی که دربارۀ ستارگان بحث میکند؛ ستارهشناسی.〈 هیئت دیپلماتیک: تمام سفیران و اعضای سفارتخانهها در پایتخت یک کشور؛ کو...