کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعی و کار و پشتکار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پشتکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پشتکار› pošt[e]kār ۱. سعی و کوشش در کار.۲. قوۀ انجام دادن و به پایان رساندن کاری.۳. استقامت و پایداری در پیشبردن امری.
-
جادوزن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) jāduzan ۱. آنکه سِحر و جادو به کار ببرد.۲. آنکه سِحر و جادو را از کار بیندازد و باطل کند.
-
گستاخ کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gostāxkār بیباک و بیپروا در انجام دادن کار.
-
کارروا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kārravā ١. نافع و سودمند جهت پیشرفت کار.٢. شایسته و سزاوار برای کار.
-
ثواب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] savāb ۱. پاداش کار خوب و پسندیده در جهان آخرت.۲. [مجاز] کار خوب و پسندیده.
-
عملکرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'amalkard کارکرد؛ میزان کار؛ حاصل و نتیجۀ کار.
-
کرفه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: karpak، مقابلِ گناه] [قدیمی] ka(e)rfe کار نیک؛ ثواب: ◻︎ نه بُد پروای کشت و کار و حرفه / گناهان را ندانستند و کرفه (زراتشتبهرام: برهان قاطع: کرفه).
-
زامهران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زامهرون› [قدیمی] zāmahrān پادزهر؛ نوشدارو؛ دارویی که برای دفع سم به کار میبردند؛ دارویی که برای دفع سم، اصلاح حرکات کلیه و مثانه، و دفع سنگ کلیه و مثانه به کار میرفته.
-
شکره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹اشکره› [قدیمی] šekare هر مرغ شکاری مانند باز، شاهین، و عقاب؛ شکاری؛ شکارکننده: ◻︎ با غلامان و آلت شکره / کرد کار شکار و کار سره (عنصری: ۳۶۹).
-
سرخود
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] sar[e]xod ۱. خودسر؛ خودرٲی.۲. آزاد و رها.〈 سرخود کار کردن: [مجاز] به میل خود و از پیش خود و بدون دستور کار کردن.
-
فرج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] faraj گشایش در کار و رهایی از غم و اندوه و سختی.
-
سنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) sanā گیاهی گرمسیری با برگهای باریک، گلهای کبود یا زردرنگ و دانههای ریز که بلندیش تا ۶۰ سانتیمتر میرسد و برگ آن ملین و مسهل است و بهصورت دمکرده، پودر و قرص به کار میرود. برای درمان تنگینفس، قولنج و سیاتیک به کار میر...
-
بازپرسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (حقوق) bāzporsi کار و عمل بازپرس؛ پرسش و سؤال مکرر از متهم؛ استنطاق.
-
استعفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استعفاء] 'este'fā ۱. درخواست کنارهگیری از کار و شغل.۲. کنارهگیری کردن از کار و شغل.۳. [قدیمی] طلب عفو کردن؛ عفو خواستن.
-
مریزاد
فرهنگ فارسی عمید
(فعل) marizād برای دعا و تحسین کار و هنر کسی به کار میرود؛ دستمریزاد: ◻︎ اگر بتگر چون او پیکر نگارد / مریزاد آن خجستهدست بتگر (دقیقی: ۱۰۰).