کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سعادت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سعادت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سعادة، مقابلِ شقاوت] sa'ādat خوشبختی؛ نیکبختی؛ خوشبخت شدن؛ نیکبخت شدن؛
-
جستوجو در متن
-
مستسعد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mostas'ed ۱. کسی که چیزی را به فال نیک بگیرد.۲. آنکه به دنبال سعادت است؛ سعادتجوینده.
-
استسعاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estes'ād خوشبختی؛ سعادت.
-
بهروزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) behruzi نیکبختی؛ سعادت.
-
فرخندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) farxondegi میمنت؛ سعادت؛ خجستگی.
-
روزبهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] ruzbehi بهروزی؛ خوشبختی؛ سعادت.
-
بهی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] behi ۱. خوبی؛ نیکویی.۲. سلامت.۳. سعادت.
-
غبطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غبطَة] qebte ۱. آرزو بردن به نیکویی حال کسی؛ آرزوی نعمت و سعادت دیگران را داشتن بدون آرزو کردن زوال نعمت و سعادت آنان.۲. (حقوق، فقه) حفظ مال صغیر توسط قیّم.
-
شقاوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شقاوة] še(a)qāvat ۱. سختدلی.۲. [مقابلِ سعادت] [قدیمی] بدبختی.۳. [قدیمی] بدبخت شدن.
-
همگین
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹همگن، همگان› [قدیمی] hamgin همه: ◻︎ دادند به او سعادت کلی / از برج شرف ستارگان همگین (امیرمعزی: ۵۱۹).
-
آنارشیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: anarchisme] ‹آنارشیزم› (سیاسی) 'ānāršism اندیشهای که سعادت نوع بشر را در معدوم شدن حکومتها و قوانین آنها میداند و از ادارۀ کشور بهوسیلۀ گروههای داوطلب خودگردان جانبداری میکند؛ اقتدارگریزی.
-
مدینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مدینَة، جمعِ مُدن و مدائن] [قدیمی] madine شهر.〈 مدینهٴ فاضله: شهری خیالی که مردم آن جهت بهدست آوردن سعادت حقیقی کوشش کنند و ادارۀ چنین مدینهای در دست فاضلان و حکیمان باشد.
-
خفیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] xafidan ۱. عطسه کردن.۲. [مجاز] آشکار شدن: ◻︎ چون بخفد صبح سعادتاثر / غالیهسا گردد باد سحر (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۲۷).
-
سماری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] somāri کِشتی؛ جهاز؛ سفینه؛ کشتی کوچک: ◻︎ حاسد چو بیش باشد بهتر رود سعادت / چون باد بیش باشد بهتر رود سماری (منوچهری: ۱۱۲).