کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سطوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
ستوه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹استوه، استه، سته› sotuh ۱. خسته؛ درمانده: ◻︎ خداوند فرمان و رای و شکوه / ز غوغای مردم نگردد ستوه (سعدی۱: ۵۱).۲. افسرده؛ ملول.۳. [مقابلِ نستوه] بهتنگآمده؛ بستوه؛ بسته.〈 به ستوه آمدن: (مصدر لازم)۱. به تنگ آمدن؛ ملول شدن.۲. خسته و درمانده...
-
سطوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ سطح] sotuh = سطح