کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سطاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سطاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سطّارة] [قدیمی] sat[t]āre آلت چوبی یا فلزی که بهوسیلۀ آن خط مستقیم رسم میکنند؛ خطکش.
-
واژههای همآوا
-
ستاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: stārak] ‹استاره، ستار› (نجوم) setāre هریک از نقطههای درخشان که شب در آسمان دیده میشود؛ اختر؛ کوکب؛ نجم.〈 ستارهٴ دریایی: (زیستشناسی) جانوری دریایی از تیرۀ خارپوستان با پنج بازو به شکل ستاره، دهانی که در بخش مرکزی جسم او قرار دارد...
-
ستاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ستارَة، جمع: سَتائِر] [قدیمی] setāre نوعی خیمه.
-
ستاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سهتاره› (موسیقی) [قدیمی] setāre = سهتار
-
جستوجو در متن
-
جدول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jadval ۱. [جمع: جداول] مجموعهای از خطهای افقی و عمودی بهصورت خانههای شطرنج.۲. دیوارۀ کوتاه بتونی در کنار جوی آب، میدان، پیادهرو، خیابان، و امثال آن.۳. (هنر) در تهذیب، خطوطی که برای تزیین، بین سطرهای کتاب یا چهار گوشۀ کاغذ، بهصورت م...