کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سستی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sosti ۱. بیدوام بودن.۲. ضعف؛ ناتوانی.۳. [مجاز] تنبلی.۴. [مجاز] نرمی و آهستگی.
-
جستوجو در متن
-
تکاسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] takāsol ۱. کسل شدن؛ سستی و کاهلی کردن.۲. سستی؛ تنبلی.
-
استرخا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استرخاء] [قدیمی] 'esterxā سست شدن؛ سستی.
-
بی حالی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [فارسی. عربی. فارسی] bihāli ضعف؛ سستی.
-
رخاوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رخاوة] [قدیمی] raxāvat نرمی؛ سستی.
-
رخوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رخوة] re(a)xvat نرمی و سُستی.
-
فتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] fat[a]r فتور؛ ضعف؛ سستی.
-
ناتوانایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] nātavānāy(')i ضعف و سستی؛ کمزوری.
-
خور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] xavar ضعف؛ سستی؛ ناتوانی.
-
دل ریسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] delrise ضعف و سستی بهسبب گرسنگی و بیحالی.
-
فشل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] fašal ۱. ترس.۲. کاهلی؛ سستی.
-
تراخی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarāxi ۱. درنگ کردن.۲. درنگ و سستی.
-
اهمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehmāl فروگذاشتن؛ واگذاشتن؛ در کاری یا دربارۀ چیزی سستی و تنبلی و سهلانگاری کردن.
-
کسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] kasal ۱. سستی کردن.۲. کاهلی؛ بیحالی؛ تنبلی.