کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سر و سر داشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مجلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مجلیٰ] [قدیمی] majlā ۱. محل جلوه و ظهور.۲. پیش سر؛ قسمت پیش سر.
-
نهنبن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نهنبان› [قدیمی] ne(o)hamban ۱. سرپوش دیگ، کوزه، تنور، و مانندِ آن: ◻︎ بگشای راز عشق و نهفته مدار عشق / از می چه فایده که به زیر نهنبن است (کسائی: لغت فرس: نهبنن)، ◻︎ دوستی این جهان نهنبن دلهاست / از دل خود بفکن این سیاه نهنبن (ناصرخسرو: ۱۶۹)....
-
هامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هامَة، جمع: هامات] [قدیمی] hāme ۱. سر؛ سر هرچیز.۲. سر انسان.۳. رئیس و مهتر قوم.۴. گروه مردم.۵. (زیستشناسی) اسب.۶. (زیستشناسی) جغد.
-
دک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دغ› [قدیمی] dak سر، بهویژه سر بیمو.〈 دکوپوز: [عامیانه] ظاهر شخص.〈 دکودنده: [عامیانه] بالاتنه.〈 دکودهن: [عامیانه] دهان و قسمتهای بیرونی آن.
-
سرین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به سر) [قدیمی] sarin ۱. [مقابلِ پایین] بالای سر.۲. طرف سر؛ جانب سر در بستر؛ بالش و متکا که زیر سر بگذارند: ◻︎ گه ریخت سرشک بر سرینش / گه روی نهاد بر جبینش (نظامی۳: ۵۱۷).
-
سراغوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سراگوش، سراغوچ، سراغچ، سراغج› [قدیمی] sarāquš پارچهای که زنان با آن سر و گیسوهای خود را بپوشانند؛ بافتهای از مروارید با دنبالۀ پارچهای دراز که بر روی سر قرار میگرفته و گیسها را میپوشانید؛ روسری؛ گیسوپوش: ◻︎ ای نهان داشتگان موی ز سر بگشای...
-
پشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pošt ۱. بیرون چیزی و بالای چیزی.۲. عقب؛ دنبال.۳. یک روی کاغذ یا سند که نوشته نشده باشد.۴. قسمت عقب تن انسان از شانه تا کمر.۵. بالای دوش حیوان از نزدیکی گردن تا دُم.۶. یار؛ یاور؛ پناه.〈 پشت پا: [مقابلِ کف پا]۱. عقب پا؛ پس پا.۲. روی پا.۳. (...
-
سرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصغرِ سر] sarak ۱. سر کوچک.۲. فزونی و بالا بودن وزن یا ارزش چیزی نسبت به چیز دیگر.۳. سربار؛ اضافهبار.〈 سرک داشتن: (مصدر لازم) سر داشتن و فزونی داشتن چیزی نسبت به چیز دیگر در وزن یا ارزش.〈 سرک کشیدن: (مصدر لازم)۱. به جایی سر زدن و سر...
-
ترحم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tarahhom ۱. رحم داشتن؛ مهربانی کردن.۲. بر سر لطف و مهربانی آمدن؛ رحم کردن.
-
فرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] farq ۱. شکافی بهصورت خط که بهوسیلۀ شانه میان موها ایجاد میکنند.۲. [مجاز] سر؛ کله: ◻︎ آید فرقش به سلام قدم / حلقهصفت پای و سر آرد به هم (نظامی۱: ۲۲).۳. تفاوت؛ تمایز.۴. [مجاز] نوک و بالای هرچیز: ◻︎ سبحانالله ز فرق سر تا قدمت / در قالب...
-
توالی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمعِ تالیَة] tavāli ۱. پیاپی رسیدن؛ یکی پس از دیگری آمدن.۲. پیدرپی بودن؛ پشت سر هم قرار داشتن.
-
فراداشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] farādāštan ۱. بلند کردن و بر سر دست گرفتن؛ نگه داشتن.۲. منصوب کردن؛ گماشتن.〈 گوش فراداشتن: گوش دادن؛ شنیدن.
-
تعظیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'zim ۱. بزرگ کردن؛ بزرگ داشتن.۲. احترام کردن؛ کرنش کردن؛ سر فرود آوردن پیش کسی بهرسم احترام.
-
هیپی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [انگلیسی: hippy] hipi ۱. افسردگی و حالت مالیخولیایی.۲. جوانانی که نوعی قلندری و بیبندوباری را در پیش گرفته موی سر و ریش را اصلاح نمیکنند و لباسهایی شبیه لباسهای زنانه بر تن میکنند و مسلکشان دوست داشتن و عشق ورزیدن است.
-
چپق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] čopoq نوعی آلت تدخین با دستۀ چوبی و سر سفالی که توتون را در سر آن میریزند و دود میکنند.