کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سریعاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
باده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: بوادَة] (تصوف) [قدیمی] bādeh هر واردی که چون برق روشن شود و سریعاً خاموش گردد.
-
حساس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] hassās ۱. کسی که سریعاً از اعمال دیگران ناراحت میشود.۲. ویژگی چیزی که سریعاً در برابر عوامل بیگانه عکسالعمل نشان میدهد.٣. [مجاز] مهم: موقعیت حساس.٤. دارای گیرایی قوی: شامهٴ حساس.
-
گرماگرم
فرهنگ فارسی عمید
(قید) ‹گرمگرم› garmāgarm ۱. [مجاز] زمان اوج یا شدت گرفتن امری.۲. [مجاز] در حالت گرمی؛ سردنشده.۳. [قدیمی، مجاز] فوراً؛ سریعاً.۴. (صفت) [قدیمی] بسیارگرم.۵. (قید) [قدیمی، مجاز] باشوروشوق.