کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرگشتگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرگشتگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sargaštegi سرگردانی؛ حیرت.
-
جستوجو در متن
-
سرگردانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] sargardāni ۱. سرگشتگی؛ حیرت.۲. آوارگی.
-
مدهش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] modheš چیزی که باعث سرگشتگی و حیرت میشود؛ دهشتآور؛ حیرتانگیز.
-
پکری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pakari ۱. گیجی؛ سرگشتگی.۲. افسردگی.۳. نومیدی.
-
نژندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] nažandi ۱. پژمردگی؛ اندوهگینی.۲. سرگشتگی.۳. خشمگینی.
-
دهشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: دَهشة] ‹دهش› de(a)hšat ۱. سراسیمگی از شرم یا ترس.۲. [قدیمی] حیرت؛ سرگشتگی.
-
حیرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حَیرة] heyrat ۱. سرگشته شدن؛ سرگردان شدن؛ سرگشتگی؛ سرگردانی.٢. آشفتگی.٣. (تصوف) از مراحل سلوک که در آن عارف خود را سرگشته مییابد.
-
تحیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahayyor ۱. حیران شدن؛ سرگشته شدن.۲. سرگردانی؛ سرگشتگی.۳. (اسم) (تصوف) از مراحل سلوک که عارف در آن مرحله خود را سرگشتۀ جمال و جلال الهی میبیند.
-
کاتوره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹کاتور› [قدیمی] kāture ۱. سرگشته؛ سرگردان؛ گیج؛ حیران.۲. (اسم مصدر) سرگشتگی؛ سرگردانی: ◻︎ هیچ راحت مینبینم در سرود و رود تو / جز که از فریاد و زخمهات خلق را کاتوره خاست (رودکی: ۵۲۱).
-
ششدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ششدره› šešdar ۱. در بازی نرد، آن است که یکی از بازیکنان شش خانۀ جلو مهرههایش گرفته شده باشد و او با آوردن طاس شش نتواند مهرههای خود را حرکت دهد.۲. [مجاز] عالم سرگشتگی و حیرت.〈 ششدر فنا: [قدیمی، مجاز] دنیای فانی.