کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرکه و شراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بچه سرکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (شیمی) baččeserke نوعی قارچ مخمر که آب انگور را به سرکه تبدیل میکند؛ میکودرمااستی.
-
سرکه با
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سکبا، سکباج› [قدیمی] serkebā آش بلغور که در آن سرکه بریزند؛ آش سرکه.
-
جستوجو در متن
-
کپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kop ظرف شیشهای بزرگ و دهانتنگ برای سرکه، آبغوره، یا شراب؛ غرابه.
-
تخمیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxmir ۱. خمیر کردن؛ سرشتن.۲. مایه زدن به خمیر.۳. رسیدن شراب.۴. (شیمی) فعلوانفعال شیمیایی که در آن باسیلها و باکتریها مواد قندی را به الکل و انیدریدکربنیک تبدیل میکنند. در اثر تخمیر ترکیب شیمیایی ماده و طعم و بو و شکل آن تغییر ...