کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرکش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرکش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) sarke(a)š ۱. [مجاز] گردنکش؛ یاغی؛ نافرمان.۲. [قدیمی، مجاز] توانا؛ قوی؛ زورمند: ◻︎ منم سرکشی گفت از ایرانسپاه / چو شب تیره شد بازماندم ز شاه (فردوسی: ۶/۴۲۶).۳. [قدیمی، مجاز] سرافراز.
-
جستوجو در متن
-
حرون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ حُرُن] [قدیمی] harun سرکش؛ نافرمان.
-
شموس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. مٲخوذ از فارسی: چموش] [قدیمی] šamus چموش؛ سرکش.
-
ابی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ابیّ] [قدیمی] 'abi اباکننده؛ سرکش؛ سرباززننده.
-
بدنعل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] badnafs badna'l اسب سرکش که بهدشواری او را نعل کنند.
-
متمرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَمرّد] mote(a)marred تمردکننده؛ سرکش؛ نافرمان؛ یاغی.
-
نافرمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāfarmān سرکش؛ متمرد؛ یاغی؛ خودسر.
-
شورپشت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹شورهپشت› [قدیمی، مجاز] šurpošt سرکش؛ نافرمان؛ ستیزهجو.
-
طاغی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] tāqi سرکش؛ طغیانکننده؛ گردنکش.
-
عتل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] 'otol[l] سرکش؛ تندخو؛ آزاردهنده.
-
یاغی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] yāqi سرکش؛ نافرمان؛ متمرد؛ گردنکش.
-
مرید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مرداء] [قدیمی] marid ۱. خبیث و شریر.۲. سرکش.
-
چموش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹چاموش› čamuš ویژگی اسب یا استر سرکش و لگدزن.
-
باغی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: بُغاة] [قدیمی] bāqi ۱. ظالم.۲. سرکش؛ نافرمان؛ گردنکش.