کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرپایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرپایی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sarpāy(')i ۱. کفشی که در خانه به پا میکنند؛ دمپایی.۲. (قید) بهصورت ایستاده.۳. (صفت) ویژگی بیماری که بدون بستری کردن مورد معالجه قرار میگیرد: بیمار سرپایی.۴. (صفت) ویژگی معالجهای که بدون بستری کردن انجام میشود: معالجهٴ سرپایی.۵. (صفت) و...
-
جستوجو در متن
-
پیشخدمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] pišxedmat کسی که در خانه یا ادارهای کارهای سرپایی را انجام بدهد؛ خدمتگزار؛ نوکر.
-
درمانگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) darmāngāh بیمارستان کوچکی که بیش از دو سه تختخواب ندارد و بیماران سرپایی را معاینه میکند و به آنها نسخه میدهد.
-
پادو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) pādo[w] ۱. شاگرد دکان یا کارگاه که در پی کارهای مختلف سرپایی فرستاده میشود.۲. خانهشاگرد.۳. کسی که برای انجام دادن کاری دوندگی کند.