کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرپا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرپا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) sarpā کسی یا چیزی که روی پای خود قرارگرفته باشد؛ برپا؛ ایستاده.
-
جستوجو در متن
-
ایستانیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] 'istānide برپاداشته؛ سرپاداشتهشده.
-
ایستاننده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) 'istānande برپاکننده؛ سرپادارنده.
-
ایستانیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹ایستاندن› [قدیمی] 'istānidan ۱. سرپا کردن.۲. سرپا نگاه داشتن.۳. وادار به ایستادن کردن.۴. از رفتن بازداشتن.
-
ایستادگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'istādegi ۱. سرپا بودن؛ برپا بودن.۲. [مجاز] پایداری.
-
ایستاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹استاده› 'istāde ۱. برپا؛ سرپا.۲. (صفت) ساکن؛ بیحرکت.
-
ایستادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی ēstātan، مقابلِ نشستن] ‹استادن، ستادن، ایستیدن› 'istādan ۱. سرپا بودن.۲. برپا شدن؛ برخاستن.۳. درنگ کردن؛ توقف کردن.۴. [مجاز] مقاومت کردن.۵. اقامت کردن.۶. شدن.
-
چنبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] čombak نوعی نشستن که دو کف پا بر زمین و زانوها در بغل باشد؛ چمباتمه.〈 چنبک زدن: (مصدر لازم) [عامیانه] سرپا نشستن؛ چمباتمه زدن.
-
فت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [= فتح ؟] fat[t] = 〈 فت پا〈 فت پا: (ورزش) در کُشتی، فنی برای خواباندن حریف به پشت که در آن کشتیگیر در سرپا یک پای خود را به پشت پای حریف زده و آن را بالا میبَرد.
-
تیرباران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مجاز] tirbārān ۱. اعدام کردن محکوم بدینصورت که او را سرپا نگاه دارند و چند تن با تفنگ به طرف او شلیک کنند.۲. [قدیمی] فروریختن تیرهای پیدرپی از هر سو.
-
پا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pād] ‹پای› pā ۱. عضوی از بدن انسان و حیوان که با آن راه میرود.۲. قسمت زیرین این عضو در انسان، از مچ تا سرانگشتان: ◻︎ ای تو را خاری به پا نشکسته کی دانی که چیست؟ / جان شیرانی که شمشیر بلا بر سر خورند (امیرخسرو: ۳۱۹).۳. [مجاز] قسمت زیرین...