کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سريع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سریع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sari' ۱. شتابنده.۲. زود؛ تند.۳. چست و چالاک.۴. (اسم) (ادبی) در عروض، بحری از شعر بر وزن مفتعلن مفتعلن فاعلات.
-
سریع الانتقال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت)[عربی] [مجاز] sari'ol'enteqāl آنکه مطلبی را زود درک کند؛ تیزهوش؛ تندفهم.
-
سریع الحرکه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sari'olhare(a)ke تندرو؛ چالاک.
-
سریع السیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سریعالسَّیر] sari'osseyr تندرو.
-
سریع العمل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sari'ol'amal تندکار؛ چالاک.
-
جستوجو در متن
-
آسان گوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āsāngovār غذایی که زود هضم شود؛ سریعالهضم؛ سریعالانهضام.
-
آتش وار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'ātašvār مانند آتش در بالا گرفتن و افروخته شدن سریع.
-
سپندآسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sepand[']āsā چستوچالاک؛ تیز و سریع.
-
تیزبال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tizbāl پرندهای که بسیار تند و سریع پرواز کند؛ تیزپر.
-
تیزپر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tizpar پرندهای که تند و سریع پرواز کند؛ تیزبال.
-
اسرع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'asra' ۱. سریعتر؛ تندتر؛ باشتابتر.۲. تیزتر؛ چالاکتر.
-
برق آسا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] barq[']āsā ۱. برقمانند.۲. (قید) تند و سریع مانند برق.
-
ذریع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] zari' ۱. سریع؛ تیزرو؛ سبکسیر.۲. شفیع.
-
زودتر
فرهنگ فارسی عمید
(قید) zudtar ۱. پیشتر از وقت مقرر.۲. تندتر؛ سریعتر.