کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: seringue] (پزشکی) sorang تلمبۀ کوچک شیشهای یا فلزی یا پلاستیکی با سوزن توخالی که بهوسیلۀ آن داروی مایع را در زیر پوست یا میان رگ داخل میکنند.
-
جستوجو در متن
-
انژکسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [فرانسوی: injection] (پزشکی) [منسوخ] 'anžeksiyon داخل کردن داروی مایع در رگ یا عضله با سرنگ؛ تزریق.
-
آمپول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ampoule] (پزشکی) 'āmpul ۱. شیشۀ کوچک مخصوص برای نگهداری داروی تزریقی.۲. داروی نگهداریشده در چنین شیشهای.۳. سرنگ.
-
چراغ الکلی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. فرانسه. فارسی] čerāq[']alkoli چراغی کوچک که بهجای نفت در آن الکل میریزند و در کارهای پزشکی و داروسازی از آن استفاده میشود و بیشتر برای جوشاندن سرنگ و ضدعفونی کردن ابزار و آلات پزشکی به کار میرود.
-
آبدزدک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābdozdak ۱. (زیستشناسی) حشرهای قهوهایرنگ با بالهای کوچک و پاهای تیز که بهوسیلۀ آن سوراخهایی در زیرزمین حفر میکند و به ریشۀ گیاهان آسیب میرساند. شبها بیرون میآید و خوراکش حشرات ریز و کرمهای زیر خاک است؛ خاکسنبه؛ زمینسنبه.۲. (...
-
تیرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tirak ۱. [مصغرِ تیر] [قدیمی] تیر کوچک: ◻︎ چه چیز است آن رونده تیرکِ خُرد / چه چیز است آن پَلالَک تیغ بُران (رودکی۱: ۱۲۰).۲. جهش خون از رگ یا آب از سرنگ، سوراخ مشک، و مانندِ آن.۳. ‹دیرک› ستونی که در وسط چادر یا سراپرده برپا میشود و چادر بر روی ...
-
خون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: xūn, xōn] xun ۱. (زیستشناسی) مایعی سرخرنگ و مُرکب از گلبول قرمز، گلبول سفید، پلاسما، و ذرات شناور که در تمام رگها جریان دارد.۲. (اسم مصدر) [مجاز] قتل؛ کشتار: خون ناحق.۳. [قدیمی، مجاز] پیوند نژادی.〈 خون خوردن: (مصدر لازم) [مجاز]۱...