کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرمازده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرمازده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) sarmāzade ۱. گیاه یا درخت یا میوه که از سرما آسیب دیده باشد.۲. عضوی از بدن که از سرما آسیب دیده و دچار سرمازدگی شده باشد.
-
جستوجو در متن
-
شجیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] šajide سرمازده.
-
گزک زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gazakzade سرمازده؛ سیمکشیده.
-
شجانیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سجانیده› [قدیمی] šajānide ویژگی کسی یا چیزی که به سبب سرما از حال رفته باشد؛ سرماخورده؛ سرمازده.