کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرفه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سرفیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] sorfidan سرفه کردن.
-
سکنجیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] sakanjidan, sekonjidan ۱. تراشیدن؛ خراشیدن: ◻︎ رخسار تو را ناخن این چرخ «سکنجد» / تا چند لب لعل دلارام سکنجی (ناصرخسرو: لغتنامه: سکنجیدن).۲. گَزیدن.۳. سرفه کردن.
-
ترنجبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: ترانگبین] ‹ترانگبین، ترنگبین، خارانگبین› (زیستشناسی) taranja(e)bin دارویی شبیه خردهنبات با طعم شیرین که از شیرابه یا شبنمی که بر روی شاخههای گیاهی به نام خارشتر جمع و منعقد میگردد تولید میشود. در طب به عنوان مسهل، مل...
-
تودری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) tudari گیاهی بیابانی و شبیه گیاه خردل، با برگهای باریک و کرکدار، گلهای زرد و خوشهای، و دانههای ریز و قهوهایرنگ و لعابدار. خیسکرده یا دمکردۀ آن را برای تسکین سینهدرد و دفع سرفه میخورند. برای صاف کردن سینه و رفع گرفتگی صد...