کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سردسیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سردسیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sardsir ۱. [مقابلِ گرمسیر] سرزمینی که هوای آن سرد باشد؛ ییلاق؛ جای سرد.۲. (صفت) بسیار سرد.
-
جستوجو در متن
-
صرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صَرد] [قدیمی] sorud شهرهایی که هوای آنها بسیار سرد باشد؛ سرزمینهای سرد؛ سردسیر.
-
خارماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xārmāhi هریک از ماهیهای کوچک نواحی سردسیر که دارای پوست بدون فلس و خارهایی بر روی بالههای پشتی خود هستند.
-
ییلاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی، مقابلِ قشلاق] yeylāq ۱. سردسیر؛ کوهپایه و جای سرد.۲. محل خوشآبوهوا در خارج شهر که در فصل تابستان در آنجا بهسر میبرند؛ ایلاق.
-
زاغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zāq ۱. (زیستشناسی) پرندهای حلالگوشت از خانوادۀ کلاغ با پرهای سیاه که در تابستان به جاهای سردسیر میرود.۲. (صفت) به رنگ کبود؛ به رنگ ازرق: ◻︎ یکی باغبان اندرآن باغ بوده / دل سختش و دیدهٴ زاغ بوده (اسدی: لغتنامه: زاغ).۳. (موسیقی) [قدیمی] از ...
-
یخچال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yaxčāl ۱. [منسوخ] گودال بسیاربزرگ سرپوشیده در زمین که در فصل زمستان در آنجا یخ انبار میکنند و برای تابستان نگه میدارند.۲. صندوق فلزی یا چوبی که میوه یا خوراکیهای دیگر را در آن کنار یخ میگذارند تا سرد شود؛ یخدان.۳. دستگاهی صندوقمانند بهاند...