کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرتراش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرتراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] sartarāš کسی که موی سر دیگران را میتراشد؛ سلمانی.
-
جستوجو در متن
-
سرتراشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sartarāši شغل و عمل سرتراش.
-
تانگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹تانکو، توانگو، تونگو› [قدیمی] tāngo ۱. حجام؛ خونگیر.۲. سرتراش.
-
تونگو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹توانگو، تانگو› [قدیمی] tavangu ۱. حجام؛ خونگیر.۲. سرتراش.
-
حالق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] hāleq ۱. زایلکننده و سترندۀ موی؛ سرتراش.۲. (اسم) دارویی که موی بدن را زایل کند، مانند زرنیخ و نوره.۳. (اسم) کوه بسیاربلند که گیاهی در آن نباشد.