کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دولت سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹دولتسرای› [قدیمی] do[w]latsarā سرای دولت؛ بارگاه؛ قصر؛ کاخ سلطنتی.
-
غزل سرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹غزلسرای› qazalsa(o)rā غزلسراینده؛ آنکه غزل سراید؛ غزلگو؛ غزلپرداز.
-
غم سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹غمسرای› [قدیمی] qamsarā ۱. جای غم و اندوه؛ خانۀ غم؛ غمخانه؛ غمکده.۲. [مجاز] دنیا.
-
قصیده سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] qasidesa(o)rā شاعری که قصیده میسراید؛ چکامهسرا.
-
پرده سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پردهسرای› [قدیمی] pardesarā سراپرده؛ خیمه؛ چادر: ◻︎ بر در پردهسرای خسرو پیروزبخت / از پی داغ آتشی افروخته خورشیدوار (فرخی: ۱۷۶).
-
مهمان سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mehmānsarā ۱. [مجاز] دنیا.۲. [قدیمی] = مهمانخانه
-
حرم سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] ‹حرمسرای› haramsarā محلی در خانۀ پادشاهان و بزرگان که جایگاه اقامت زنان و دختران بوده است؛ اندرونی.
-
چکامه سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹چکامهسرای› (ادبی) ča(e)kāmesa(o)rā ۱. شاعر.۲. ٢. قصیدهگو؛ قصیدهسرا.
-
نوحه سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] no[w]hesa(o)rā شاعری که اشعار غمانگیز بگوید؛ نوحهخوان.
-
نغمه سرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹نغمهسرای› naqmesa(o)rā نغمهسراینده؛ سرودخوان؛ نغمهپرداز.
-
داستان سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹داستانسرای› dāstanso(a)rā ۱. کسی که داستان بگوید یا بنویسد؛ داستانگو؛ قصهگو.۲. افسانهسرای.
-
دانش سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دانشسرا› dānešsarā ۱. سرای دانش؛ خانۀ علم؛ جای دانش آموختن.۲. مدرسهای که برای مدارس معلم تربیت میکند؛ دارالمعلمین.〈 دانشسرای عالی: مدرسهای که در آن دبیر برای دبیرستانها تربیت میکنند.〈 دانشسرای مقدماتی: مدرسهای که آموزگار برا...
-
خوش سرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹خوشسرای› [قدیمی] xošso(a)rā = خوشآواز: ◻︎ نگه داشت بر طاق بستانسَرای / یکی نامور بلبل خوشسرای (سعدی۱: ۱۵۶).
-
درم سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از یونانی. فارسی] ‹درمسرای› [قدیمی] deramsarā کارخانه یا محلی که در آن پول سکه بزنند؛ دارالضرب؛ ضرابخانه.
-
سپنج سرا
فرهنگ فارسی عمید
‹سپنجیسرای› [قدیمی] sepanjsarā ۱. سرای سپنج؛ سرای سپنجی.۲. [مجاز] دنیا.