کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سراب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sarāb تصویری موهوم که در روز و روی سطح افقی به دلیل انعکاس نور بر لایهای از هوای رقیقشدۀ نزدیک به سطح زمین تشکیل میشود: ◻︎ دور است سر آب در این بادیه هشدار / تا غول بیابان نفریبد به سرابت (حافظ: ۴۸).
-
سراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سرآب› [قدیمی] sarāb باغ و زمینی که نزدیک آب و سرچشمه یا ابتدای نهر و رودخانه باشد.
-
جستوجو در متن
-
واله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] vāle سراب.
-
کوراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گوراب› [قدیمی] kurāb سراب؛ شورهزار.
-
رقراق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] raqrāq درخشان؛ آنچه میدرخشد مانند سراب، شمشیر، اشک، و مانند آن.
-
کویر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kavir ۱. (جغرافیا) زمین شورهزار؛ سراب.۲. شیر ژیان.
-
گوراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gurāb ۱. زمین شورهزار که از دور همچون آب به نظر آید؛ سراب.۲. ‹گورابه› گنبدی که بالای قبر بسازند.
-
کتیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گتیر، گبیر› [قدیمی] ketir زمین شوره؛ شورهزار؛ سراب: ◻︎ چون زمین کتیر کاو از دور / همچو آب آید و نباشد آب (منطقی: شاعران بیدیوان: ۲۰۰).
-
آب نما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābna(e,o)mā ۱. حوض یا جوی آب در خانه و باغ که آب آن نمایان باشد.۲. جایی که آب چشمه یا کاریز به روی زمین میآید.۳. سراب.۴. جایی در مسیر رودخانه یا سیلاب که سنگفرش و بالاتر از سطح رودخانه است.
-
مندل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مندله› [قدیمی] mandal خطی که عزایمخوانان دور خود میکشند و میان آن خط مینشینند و دعا یا افسون میخوانند: ◻︎ ندیده تنبل اوی و بدیده مندل اوی / دگر نماید و دیگر بُوَد بهسان سراب (رودکی: ۵۲۰).