کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سرآغاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سرآغاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sar[']āqāz دیباچه؛ مقدمه؛ هرچه که با آن چیزی شروع شود.
-
جستوجو در متن
-
عنوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'onvān ۱. دیباجۀ کتاب؛ سرآغاز کتاب یا نامه؛ سرِ نامه.۲. آنچه در ابتدای نامه یا پشت پاکت مینویسند.۳. لقب؛ نامی که از اهمیت یا مقام شخصی حکایت میکند.۴. هر آنچه موجب معرفی و شناختن چیزی میشود: عنوان مراسم.
-
سابقه سالار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] sābeqesālār ۱. قافلهسالار؛ کاروانسالار؛ پیشرو کاروان.۲. پیشرو لشکر؛ سالار سپاه.۳. سرآغاز: ◻︎ سابقهسالار جهان قدم / مرسلهپیوند گلوی قلم (نظامی۱: ۳).
-
کین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kēn] [قدیمی] kin ۱. بغض و دشمنی که انسان در دل نگه دارد؛ دشمنی؛ عداوت؛ کینه.۲. جنگ.۳. انتقام.〈 کین ایرج: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: ◻︎ چو کردی «کین ایرج» را سرآغاز / جهان را کین ایرج نوشدی باز (نظامی۱۴: ۱۸۱).〈 ک...