کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sad صد؛ عدد صد.
-
سد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سدّ] sad[d] ۱. دیواری ضخیم که از سنگ و سیمان یا آجر و آهک یا چوب و آهن برای بالا آمدن سطح آب و آبیاری زمینهای اطراف یا جلوگیری از سیل، در جلو آب میسازند.۲. [عربی: سَدّ، جمع: اَسداد] بند؛ حائل میان دو چیز.۳. (اسم مصدر) بستن؛ بند کردن.۴....
-
واژههای همآوا
-
صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sat] ‹سد› (ریاضی) sad عدد ۱۰۰؛ دهدهتا. Δ اصل این کلمه با سین است، زیرا در کلمات فارسی صاد نیست.
-
صد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صدّ] [قدیمی] sad[d] ۱. برگرداندن.۲. منع کردن.۳. بازداشت.
-
جستوجو در متن
-
ردم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] radm ۱. بستن.۲. سد کردن.۳. بستن در.۴. سد کردن رخنه.
-
بندآب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] band[']āb بندی که در جلو آب ببندند؛ سد.
-
سکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سُکور] [قدیمی] sekr سد و بندی که در جوی آب یا رودخانه بسته شود.
-
سکر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sakr ۱. ساختن سد در جلوی نهر.۲. بستن در.
-
سیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سَیل، جمع: سُیُول] seyl آب فراوان که در اثر بارانهای زیاد و شدید یا خراب شدن سد در روی زمین جاری شود؛ سیلاب؛ تنداب.
-
چل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čal ۱. بند؛ سد.۲. بندی از چوب یا سنگ و خاک که جلوی آب میبندند.
-
آب بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) 'ābband ۱. کسی که یخ میسازد.۲. آنکه بستنی و پالوده یا ماست و پنیر و خامه درست میکند.۳. (اسم) سد.
-
بالان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بالانه› [قدیمی] bālān ۱. دهلیزخانه؛ دالان: ◻︎ یکی را سد یٲجوج است باره / یکی را روضهٴ خلد است بالان (عنصری: ۲۶۹).۲. دام؛ تله.
-
بندگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bandgāh ۱. (زیستشناسی) محل اتصال دو استخوان در بدن؛ بند؛ مفصل.۲. دره.۳. جای ساختن سد.