کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
سخی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سخیّ، جمع: اَسخیاء] saxi[y] کریم؛ بخشنده؛ جوانمرد؛ رادمرد.
-
سخی الطبع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] saxiyyottab' کریمطبع؛ راد؛ جوانمرد؛ بخشنده.
-
جستوجو در متن
-
اسخیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: اسخیاء، جمعِ سخیّ] [قدیمی] 'asxiyā = سخی
-
سخیه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سخیَّة، مؤنثِ سَخیّ، جمع: سَخایا و سَخیّات] [قدیمی] saxiy[y]e = سخی
-
عطابخش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'atābaxš بخشنده؛ سخی.
-
باذل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] bāzel بذلکننده؛ بخشنده؛ سخی.
-
بذال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] bazzāl سخی؛ بسیاربذلکننده.
-
بوالکرم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی: ابوالکرم] [قدیمی، مجاز] bolkaram صاحب بخشش؛ بخشنده؛ سخی.
-
غمرالخلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] qamrolxalq مرد خوشخو و سخی.
-
واهب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vāheb بخشنده؛ دهنده؛ عطاکننده؛ سخی.
-
سپیددست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] sepiddast شخص سخی و جوانمرد.
-
سفیدکاسه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. مٲخوذ از عربی، مقابلِ سیاهکاسه] ‹سپیدکاسه› [قدیمی، مجاز] sefidkāse ۱. جوانمرد.۲. سخی.
-
گشاده دست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] gošādedast ۱. سخی؛ جوانمرد.۲. مسلط.
-
قمقام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: قَماقِم] [قدیمی] qa(o)mqām ۱. ویژگی شخص بزرگ و سخی.۲. مهتر.