کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخنرانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سخنرانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) soxanrāni ۱. سخن گفتن برای مردم؛ نطق کردن؛ خطبه خواندن.۲. (اسم) سخنانی که توسط یک نفر در جلسه بیان میشود.۳. (اسم) جایی که سخنانی ادا میشود و گروهی برای گوش کردن به آن جمع میشوند
-
جستوجو در متن
-
نطاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی] nattāq کسی که خوب سخنرانی میکند؛ سخنور.
-
کنفرانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: conférence] konf[e]āns ۱. سخنرانی کسی دربارۀ موضوعی.۲. گردهمایی گروهی برای بحث دربارۀ مسئلهای.
-
خطابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: خطابة] [قدیمی] xe(a)tābe ۱. وعظ و سخنرانی کردن.۲. (اسم) خطبه؛ وعظ.
-
منبر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مِنبر، جمع: منابر] me(a)mbar کرسی پلهپله که خطیب یا واعظ بر فراز آن بنشیند و سخنرانی کند.
-
سخنران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) soxanrān کسی که در انجمنی یا برای جمعی سخنرانی کند؛ سخنراننده؛ زبانآور؛ ناطق؛ خطیب.
-
خطبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: خطبَة، جمع: خُطَب] [قدیمی] xotbe ۱. وعظ و سخنرانی امامجمعه قبل از آغاز نماز.۲. مقدمه یا دیباچۀ کتاب.
-
زبان رانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] zabānrāni سخنگویی؛ سخنرانی: ◻︎ این چه زبان واین چه زبانرانی است / گفته و ناگفته پشیمانی است (نظامی۱۳: ۶).
-
سمینار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: seminar] seminār ۱. جلسهای که در آن مجموعهای از سخنرانیها دربارۀ موضوعی خاص در زمان و مکان معین ارائه میشود.۲. مکان برگزاری چنین جلسهای.
-
نطق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] notq ۱. سخن گفتن؛ بر زبان راندن حرف معنیدار.۲. سخنرانی؛ گفتار.
-
نت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: note] not ۱. (موسیقی) نشانههای گرافیکی نمایندۀ صدا در نظام خطوط حامل که هفت نشانه با نامهای دو، رِِ، می، فا، سِل، لا، و سی هستند.۲. (موسیقی) صدایی که هر یک از این نشانه ها نمایندۀ آن است.۳. خلاصهای از یک کتاب، جزوه، یا سخنرانی؛ یا...
-
آتشین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به آتش) 'ātašin ۱. از جنس آتش.۲. [مجاز] مهیج؛ اثرگذار؛ پرشوروحال: سخنرانی آتشین، ◻︎ دلم را داغ عشقی بر جبین نِه / زبانم را بیانی آتشین ده (وحشی: ۴۹۰).۳. سوزان.۴. به رنگ آتش؛ سرخ تیره.۵. [مجاز] بسیارخشمگین؛ تند.۶. [مجاز] جانسوز؛ ...