کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سخره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: سخرَة] [قدیمی] soxre ۱. ذلیل و مقهور و زیردست.۲. کسیکه مردم او را ریشخند کنند.۳. آنکه به کار بیمزد گمارده شود؛ کسی که دیگری او را به کار بیمزد وادارد.
-
واژههای همآوا
-
صخره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صَخْرَة و صَخَرَة] saxre سنگِ بزرگ و سخت.〈 صخرۀ صما: [قدیمی] سنگ سخت: ◻︎ حاجت موری به علم غیب بداند / در بن چاهی به زیر صخرۀ صما (سعدی۲: ۳۰۳).
-
جستوجو در متن
-
شاکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹شاگار، شاگر، شایگان› [قدیمی] šākār کار بیمزد که کسی را بهزور به آن وادارند: ◻︎ نکنی طاعت و آنگه که کنی سست و ضعیف / راست گویی که همه سخره و شاکار کنی (کسائی: مجمعالفرس: شاکار).
-
ستنبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹استنبه، ستمبه، ستهم، ستهمه› [قدیمی] setambe ۱. تنومند؛ قویهیکل؛ درشت؛ ستبر.۲. زشت و بدهیکل: ◻︎ بگردیدی کاو پی سگ میرود / سخرۀ دیو ستنبه میشود (مولوی: ۵۷۵).۳. دیو.
-
درمنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) de(a)rmane, de(a)ramne گیاهی بیابانی و خودرو دارای ساقۀ راست و سخت، برگهای ریز و بریده و پوشیده از کرکهای سفید، و گلهای خوشهای سرخ یا زردرنگ که بلندیش تا نیممتر میرسد و آب و شیرۀ تلخ آن در طب به کار میرود؛ درمنۀ ترکی؛ علف جا...