کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سخت کوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) saxtkuš کسی که کوشش بسیار کند؛ سختکوشنده؛ بسیارکوشا.
-
سخت گیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) saxtgir ۱. مقرّراتی؛ منضبط.۲. آنکه بر دیگری سخت بگیرد؛ کسی که دیگران را در فشار و زحمت قرار بدهد؛ سختگیرنده.۳. [قدیمی] آزمند؛ حریص.
-
واژههای همآوا
-
سخط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] saxat ۱. خشم گرفتن بر کسی.۲. ناخوش داشتن چیزی.
-
سخط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sox[o]t, saxat ۱. خشم؛ غضب.۲. ناخشنودی.
-
جستوجو در متن
-
وقدت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وقدة] [قدیمی] vaqdat سختترین گرما؛ سختترین گرمای تابستان.
-
عنیف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] 'anif ۱. درشت و سخت؛ خشن.۲. سختگیر.
-
قسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: قسیّ] [قدیمی] qasi ۱. سخت؛ شدید.۲. سختدل.
-
سنگدل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سنگیندل› [مجاز] sangdel بیرحم؛ ظالم؛ سختدل؛ دلسخت.
-
سنگین دل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹سنگدل› [قدیمی، مجاز] sangindel بیرحم؛ ظالم؛ سختدل؛ دلسخت.
-
شدیدالبطش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] šadidolbats ۱. سختنبرد.۲. تند و سختگیر.
-
وبیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] vabil ویژگی کار سخت و دشوار؛ سخت؛ وخیم؛ دشوار.
-
سگ جان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] sagjān کسیکه در برابر امراض و سختیها مقاومت بسیار داشته باشد؛ سختجان؛ جانسخت.
-
فاجع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] fāje' سخت.
-
قاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qās سخت.