کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سخا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سخا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سخاء] [قدیمی] saxā سخی بودن؛ جود و کرم داشتن؛ بخشش؛ کرم؛ جوانمردی.
-
جستوجو در متن
-
فتوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فتوَّة] fotovvat ۱. جوانی.۲. جوانمردی.۳. [قدیمی] سخا؛ کَرَم.
-
استوده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹ستوده› [قدیمی] 'ostude ۱. مدحشده؛ ستایششده.۲. پسندیده: ◻︎ هریکی از دیگری استودهتر / در سخا و در وغا و کرّوفر (مولوی۱: ۱۰۶۴).
-
انباردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: hanbārtan] ‹انباریدن› 'ambardan = انباشتن: ◻︎ به یک سخن دهن ظلم را فروبندی / به یک سخا شکم آز را بینباری (ظهیرالدین فاریابی: ۱۶۶).
-
حاتم بخشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [عامیانه، مجاز] hātambaxši بخشش فراوان. Δ حاتم مردی از قبیلۀ طی، در حدود سدۀ ششم میلادی، بوده که در سخا و کرم و جوانمردی معروف است.
-
چفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) čafte ۱. خم؛ خمیده؛ خمشده؛ کج: ◻︎ بدین مانَد این قامت چفتهام / که گویی به گل در فرورفتهام (سعدی۱: ۱۸۳ حاشیه).۲. (اسم) طاق و سقف خمیده.۳. (اسم) [قدیمی] دروغ؛ بهتان؛ گمان بد: ◻︎ من بر سخا و تربیتت کیسه دوخته / حساد مینهند بهتضریب چفتهام (کم...
-
علم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعلام] 'alam ۱. رایت؛ پرچم؛ بیرق.۲. نشان؛ نشانه.۳. (ادبی) نامی که شخص به آن معروف باشد؛ اسم خاص.۴. مهتر؛ بزرگتر قوم.۵. پارچۀ بسته شده بر بالای چوبی که در مراسم عزاداری در جلو دستۀ عزاداران حمل میشود.۶. [قدیمی] نقشونگار جامه.&...