کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستون 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مازن، مازون، مازو› (زیستشناسی) [قدیمی] māze تیرۀ پشت در انسان و برخی حیوانات؛ ستون فقرات؛ ستون مهرهها؛ پشتمازه.
-
سرستون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sarsotun آنچه از سنگ به شکل جانوران یا چیز دیگر بتراشند و بالای ستون سنگی قرار بدهند؛ تاج ستون.
-
دنبالچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دنبلیچه› (زیستشناسی) dombālče یک یا چند استخوان انتهای ستون فقرات.
-
مهره داران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) mohredārān گروهی از جانوران که دارای ستون فقرات هستند.
-
ستونه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ستون› [قدیمی] sotune ۱. ستونمانند.۲. (اسم مصدر) حرکت و حمله یا گریز به خط مستقیم و ستونمانند.
-
دعامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دعامَة، جمع: دَعائِم] [قدیمی] de'āme ۱. ستون.۲. ستون خانه.۳. پایهای چوبی که برای داربست یا سایهبان به کار ببرند.
-
پشت مازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پشتمازو› (زیستشناسی) [قدیمی] poštmāze ۱. تیرۀ پشت؛ ستون فقرات.۲. گوشتی که در دو طرف ستون فقرات گاو و گوسفند جا دارد و برای کباب کردن مرغوبتر است؛ راسته.
-
فقار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ فقارَة] (زیستشناسی) [قدیمی] faqār مهرههای پشت؛ مهرههای ستون فقرات.
-
کله منار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] kallema(e)nār ستون یا برجی که از سرهای بریده برپا میکردند.
-
پالاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pālāri ۱. ستون بزرگ.۲. شاهتیر سقف.
-
خیاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xiyāre شیار برجستۀ عمودی یا مارپیچ روی ستونهای استوانهای ساختمانها.
-
استوانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ریاضی) 'ostovāne هر جسم ستونمانند که در دو سر آن دو دایرۀ موازی یکدیگر قرار دارد.
-
دیرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تیرک› dirak ستون خیمه؛ تیری که در وسط چادر برپا میشود و چادر بر روی آن قرار میگیرد.
-
چهل منار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹چهلمناره، چلمناره، چلمنار› [قدیمی] čehelme(a)nār نامی که در قدیم به ستونهای باقیمانده در تختجمشید دادهاند.
-
دکل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دگل› dakal ۱. تیر بلند و ستبر که در زمین برپا کنند، مانند ستون خیمه که چادر بر روی آن قرار میگیرد؛ دیرک.۲. ستون میان کشتی که بادبانها را به آن میبندند.