کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ستایش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ستایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: stāy(i)šn] setāyeš ۱. ستاییدن؛ ستودن؛ مدح؛ ثنا.۲. خوبی و نیکویی کسی یا چیزی را گفتن.〈 ستایش کردن: (مصدر متعدی) ستودن؛ مدح کردن.
-
واژههای مشابه
-
ستایش آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) setāyeš[']āmiz آمیخته به ستایش.
-
ستایش کنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) setāyeškonān ۱. در حال ستودن و مدح کردن.۲. (صفت) ستایشکننده.
-
جستوجو در متن
-
حمد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hamd ستایش کردن؛ شکر کردن؛ ستایش؛ ستودن؛ ثناگویی؛ سپاس؛ شکر.
-
احماد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ehmād ستایش کردن؛ ستودن.
-
مجمل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mojmel ستایشکننده.
-
ممدوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mamduh ستایششده؛ ستودهشده.
-
ستاییده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] setāy(')ide ستوده؛ ستایششده.
-
آفرین خوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āfarinxān آفرینگو؛ ستایشکننده.
-
حمیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: حمیدَة] hamide پسندیده؛ درخور ستایش.
-
پرستیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) parastide کسی که او را بپرستند و ستایش کنند؛ پرستششده.
-
نیایشگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] niyāyešgar نیایشکننده؛ ستایشکننده.
-
تحمید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahmid حمد کردن؛ ستایش کردن؛ ستودن.