کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبزی صحرایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
قرمه سبزی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی. فارسی] qormesabzi خورشی که از گوشت، تره، جعفری، و شنبلیله درست کنند.
-
سبزی پلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sabzipolo[w] غذایی که از برنج و انواع سبزیهای معطر مخصوص درست میشود.
-
سبزی فروش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) sabziforuš فروشندۀ سبزی؛ کسی که انواع سبزیهای خوردنی میفروشد.
-
سبزی کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) sabzikār کسی که پیشهاش کاشتن انواع سبزیهای خوردنی است.
-
سبزی کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sabzikāri ۱. شغل و عمل سبزیکار؛ کاشتن سبزیهای خوردنی.۲. (اسم) جای کاشتن سبزیهای خوردنی.
-
سبزی پاک کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) sabzipākkon ۱. سبزیپاککننده؛ کسی که سبزیهای خوردنی را پاک و تمیز میکند.۲. (صفت فاعلی) [مجاز] متملق و چاپلوس.
-
جستوجو در متن
-
ترشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) toršak ۱. گیاهی شبیه شبدر، با سه یا چهار برگچه و گلهای سرخ یا زردرنگ.۲. ‹ترشه› گیاهی صحرایی با برگهای درشت شبیه برگ چغندر که طعم ترش دارد و آن را مانند سبزی در آش و بعضی غذاهای دیگر میریزند.