کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
سبحان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
سبحان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] sobhān ۱. به پاکی یاد کردن خداوند را؛ سبحانالله گفتن.۲. (اسم، صفت) از نامهای خداوند: ◻︎ توان در بلاغت به سحبان رسید / نه در کنه بیچون سبحان رسید (سعدی۱: ۳۵).۳. [قدیمی] دور و پاکیزه ساختن؛ تنزیه کردن.
-
واژههای مشابه
-
سبحان اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] sobhānallāh ۱. پاک و منزه است خداوند؛ دوری و پاکی است مر خدای را (از زن و فرزند و عیب و نقص).۲. در مقام تعجب گفته میشود.
-
جستوجو در متن
-
مسبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mosabbeh کسی که خدا را به پاکی یاد کند؛ کسی که سبحانالله بگوید؛ تسبیحکننده.
-
اسرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اسراء] 'esrā ۱. هفدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱۱ آیه؛ بنیاسرائیل؛ سبحان.۲. [قدیمی] سیر دادن در شب؛ در شب راه رفتن؛ در شب سیر کردن.
-
تسبیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasbih ۱. سبحاناللّه گفتن؛ خدا را بهپاکی یاد کردن.۲. نیایش کردن؛ ذکر خدا و مناجات.۳. مهرههای بهنخکشیده که هنگام ذکر و مناجات در دست میگیرند؛ سبحه.
-
حضرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حضرة] hazrat ۱. عنوانی احترامآمیز که پیش از نام شخص بزرگ گفته یا نوشته میشود.۲. [قدیمی] نزدیکی؛ قرب.۳. [قدیمی] پیشگاه؛ حضور.٤. [قدیمی] پایتخت.〈 حضرت سبحان: خداوند پاک و منزه از هر عیب و نقص.
-
فرق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] farq ۱. شکافی بهصورت خط که بهوسیلۀ شانه میان موها ایجاد میکنند.۲. [مجاز] سر؛ کله: ◻︎ آید فرقش به سلام قدم / حلقهصفت پای و سر آرد به هم (نظامی۱: ۲۲).۳. تفاوت؛ تمایز.۴. [مجاز] نوک و بالای هرچیز: ◻︎ سبحانالله ز فرق سر تا قدمت / در قالب...