کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
سعید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: سُعَداء] [قدیمی] sa'id سعادتمند؛ خوشبخت؛ نیکبخت.
-
صعید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] sa'id [قدیمی]۱. خاک.۲. قبر؛ گور.۳. راه.۴. زمین هموار و بیدرخت.
-
جستوجو در متن
-
داروسای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) dārusāy ۱. کسی که دارو میساید؛ سایندۀ دارو.۲. هاون یا ظرف دیگر که در آن دارو بکوبند یا بسایند.
-
گردون سا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گردونسای› gardunsā آنچه سر بر فلک ساید؛ بسیار بلند: ◻︎ جلوه گاه طایر اقبال گردد هر کجا / سایه اندازد همای چتر گردونسای تو (حافظ: ۸۲۰).