کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ساوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ساوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ساو› [قدیمی] sāve ۱. زر سوده و ریزهریزه؛ ریزۀ زر.۲. زر خالص: ◻︎ فزون زآنکه بخشی به زائر تو زر / نه ساوه نه رشته برآید ز کان (فرالاوی: شاعران بیدیوان: ۴۱).
-
واژههای همآوا
-
صعوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صَعوَة] (زیستشناسی) [قدیمی] sa've پرندهای کوچک به اندازۀ گنجشک و شبیه آن با منقار باریک و نوکتیز و پرواز سریع و کوتاه.
-
جستوجو در متن
-
ساوجی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ساوه) sāva(o)ji ۱. از مردم ساوه.۲. مربوط به ساوه.
-
ساوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به ساوه) sāvi از مردم ساوه.
-
ساو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sāv ۱. (زمینشناسی) = سان۴۲. ‹ساوه› خردۀ زر؛ زر سوده و ریزهریزه.۳. زر خالص.۴. (صفت) خالص: ◻︎ باد را کیمیای سوده که داد / که از او زر ساو گشت گیا (فرخی: ۳).